عذاب , عذاب باز هم عذاب . آخه من چقدر باید درد و عذاب بکشم . یک مو قع به خودم نوید می دادم که اشکالی نداره . اون رفته بهشت . لا اقل وقتی مردم , می تونم به ... برسم . اما وقتی خوب فکر کردم دیدم حتی اون جا هم نمی تونم به اون برسم . من کجا و بهشت کجا ....
چه خیال خا می . افسوس ...
سینه از آتش در غم جانانه بسوخت
آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
شاعر : نمی شناسم