سلام دوستم .
امشب چیزهایی بهم یاد دادی و گفتی که سعی میکنم تا آخر عمرم فراموشم نشه و بهشون عمل کنم .
الان ۱۰ برابر شاد شدم .
یک سری تغییر رو دارم شروع میکنم .
اممم .
پ. ن (( متاسفانه به هیچ دختری نمیتونم دونسته هام رو بگم . اگه پسرس علاقه به دونستنشون داشت . بهش خوام گفت . ))
ایییییییییییییییییییییننننننننننننه .

الان دارم اکوا گوش می دم . خودمونیم ها . چقدر جلفه . زبون . ولی خوشگله .
ام راستی چند وقته دارم روحیه رخوت زده رو جمعش می کنم از همه چیز . از انجمن گرفته تا خودم و همه چیزم . شارژ شدم خفن .
به قول حسین عزیزم . گوره بابای همشون . (( هر کی که اذیتم کرده و ناراحتم کرده ))
به درک اسفل السافلین . زندگی رو بچسب و حالش رو ببر . تحت هر شرایطی .
ای ول . عجیب دارم حالش رو می برم . الان ساعت چنده ؟؟؟ تقریبا یک صبح و من منتظرم .
راستی ... یک سری خبر آس دسته اول دارم که بعدا بهتون می دمش . فعلا برا گروه سنیتون مناسب نیست .
راستی . از امروز می خوام ... می خوام یک کمی خود خواه بشم . موجود دوست داشتنی بودن بسه .
امم . از امروز همه صحبت ها اینجا دفن می شه .

آهنگ غمگینم بسه . یک کمی اینجا باید روحیه بگیره .   

خب . این جمله رو الان اضافه میکنم . حسین جان ممنونم از بابت لطفت .
خدایا شکرت .
خودت درست کن همه چیز رو .
ممنونم . ممنونم . ممنونم. داشتم می ترکیدم . ولی الان شادم .

سلام . نماز روزه هاتون قبول باشه .
متن عربی که تو قسمت قبلی نوشته بودم برگرفته از یک نشریه بود که ۴ سال پیش خونده بودم و من هم کلی خندیدم اون زمان .
بعدش هم امم ببخشید اسم من هادی هست نه اشکان . اگه برای اشکان کامنت گذاشتید برید بلاگ بقلی کامنت هاتون رو اونجا خالی کنید .


Friends are God's way of taking care of us.
 

دوستان، روش خدا برای محافظت از ما هستن.



A real friend
is one who walks in
when the rest
of the world walks out.


یک دوست واقعی اونی هستش که وقتی میاد

که تموم دنیا از پیشت رفتن.

اقسام الدانشجو

اقسام الدانشجو

الدانشجو هو موجود الذلیل , الذی یسکن فی لانه اسمه خوابگاه.لا موجود فیه امکانات الاولیه و ابه یقطع مداوماً و هکذا ماء حار کمیاب فی شیر الآب . آلات البارد و الحار(گرمایش و سرمایش )یعمل فی شتاء و الصیف بالعکس .

و هو ( الدانشجو )یطعم طعاماً فقط اسمه طعام , شیء نرمتر من السنگ , الذی قادر علی ذهاب من الحلقوم الی الپایین و امله ( آرزویش ) فی الازدواج شدیداً و لیکن لا دست یافتنی و فقط فی الخیال بافتنی .

الغرض , الدانشجو ثلاث اقسام ;

اوله تنبل ; الذی فی خواب فی الخوابگاه دائم . دومه عاطل و هو مغرور بسیار و یحمل دائماً فی دسته کیف عجیب اسمه سامسونیت و معمولاً خالی من الکتاب و الدفتر و فی داخله شانه , حوله و زیر شلوار . اما القسم سوم من الدانشجو هو الباطل و مشخصاته چنین : هو لا یدرس (درس خواندن ) و لا یخواب (خوابیدن ) و بل یگوش موسیقیه دائم حتی فی الخواب و سر کاره دائماً با شعر و رمان . ابنائه من هذا القسم معمولاً یدود سیگاراً کسیراً . اولئک العاشقون و همیشه بی خیال یا فی الخواب الباطل .

علاوه علی الاینها , اقسام دیگر من الدانشجو موجود , مانند نوع الرپ ; الذی یافت می شود فی الدانشگاه الآزاد , نوع الدرس خوان الذی نادر مثل یاقوت و نوع دیگر هو الذی ملعبت فی بد السیاسیون و نوع الآخر من الدانشجو ; هو بی کار الذی یکتب و ینتشر نشریه مثل

با تشکر از باش تاب

If two witch where watching two watches , which witch would watch which watch .

تکرار خطاهای گذشته را باکی نیست
از سودای گناه در گذر
شرنگ نفرت. شکوه عشق را ویران میکند
از کینه ها درگذر
کسی را شاید با تو نیازی باشد
از باور بیهودگی خود درگذر
زندگی را به تمامی پذیرا باش
و بر دیگران ببخشای
آنگاه
روزگار دگر شود
از نا امیدی درگذر


تا خاموش شدن این چوب کبریت چقدر زمان مونده ؟؟؟من که ساعت ها نگاش کردم ولی خاموش نشد ...
عجیبه ... به نظر عمرش کوتاه می یومد ولی خوب مقاوت کرده
با اینکه فقط یک چوب کبریت ساده بیشتر نیست که نور زیادی
هم نداره ولی نمی دونم چرا خاموش نشده .
به نظرم یک چیزی توش هست که نمیزاره خاموش بشه .
شاید امید به چیزی ... شایدم منتظره ... و همین انتظار بهش امید و عمر می ده .
شایدم ... چون فقط یک عکسه ...

سلام .
ممنونم اشکان .
تو یک دوست خوب هستی .
دوستت دارم .
فعلا که دوستت دارم ولی قول نمیدم بعدا هم دوستت داشته باشم ( آخه هر کی این قول رو به من داده بعدش خلافش ثابت شده ) زبون . چشمک .


دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی .


بعضی ها کمک آدم که نمی کنند یک دردی هم به درد های آدم اضافه می کنند .ولی بعضی ها هم پیدا می شند که وقتی آدم نیاز داره به هم صحبت یا نیاز داره به کمک می یاند و بهش کمک می کنند .

خب اشکان این تنها کاری بود که از دستم بر می یومد . ببخشید که این قدر حقیرانه بود .

توضیحات :  بعضی ها شاید فکر کنند که من آدم ۷۰٪ ای هستم . چون ۳ تا چیز رو قول داده بودم به اتمام برسونم که همه به انتها نرسیده ولشون کردم . یکیش داستان سرنوست بود که ادامش ندادم به علت اینکه اتفاقاتی برام افتاد که اون داستان رو تحت تاثیر قرار داد . یکی دیگش شازده کوچولو بود که چون برای فرد بخصوصی می نوشتمش وقتی کتاب رو بهش دادم نیازی ندیدم که ادامه بدمش . و آخریش هم منطق الطیر بود که چون دیدم هیچ کسی درکش نمی کنه و لذتی از خوندنش نمی بره گفتم به درک . هر کسی می خواد بفهمه زیبایی داستان و نکاتش رو خودش بره بخوندش و درکش کنه . خب فعلا همین .