عذاب , عذاب باز هم عذاب . آخه من چقدر باید درد و عذاب بکشم . یک مو قع به خودم نوید می دادم که اشکالی نداره . اون رفته بهشت . لا اقل وقتی مردم , می تونم به ... برسم . اما وقتی خوب فکر کردم دیدم حتی اون جا هم نمی تونم به اون برسم . من کجا و بهشت کجا ....
چه خیال خا می . افسوس ...
سینه از آتش در غم جانانه بسوخت
آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
شاعر : نمی شناسم
سلام . من چند روز نبودم . دوباره بر گشتم . واقعا جای همتون خالی . اصفهان خیلی خوش گذشت .
خوش باشید و سلامت .
در جستجوی عشق از دست رفتم به همه جا سر زدم . به هر جایی که به نظرم آشنا اومد . به هر جایی که فکر می کردم اونجا رفته باشه . به تموم جا هایی که باهاش رفته بودم و فکر می کردم شاید به اونجا بر گشته باشه . ولی پیداش نکردم . هر کاری کردم که بر گرده ولی بر گشتی در کار نبود . همه چیز تموم شده بود . اون رفته بود و من رو جا گذاشته بود . خیلی بی انصاف و سنگدل بود , اون به من قول داده بود که بدون من جایی نره , اما حالا تک و تنها من رو گذاشت و رفت . آره اون مرده بود ....
روح ازاد انسان را به بند می کشد , خوشحالی را به غم و غم را به خوشحالی تبدیل می کند , گونه های سرخ را زرد می کند . دوستان را از یکدیگر جدا و نسبت به هم سرد می کند . تفکر و تعقل را وادار به گوشه نشینی می کند . چشمان انسان را کور می کند و انسان را به هر سو که بخواهد می کشاند .
آری عشق چنین است .
در باب عشق
عشق همواره با اندوه همراه خواهد بود ; همواره به اشک آلوده خواهد شد ;
آغازش شیرین و پایانش تلخ خواهد بود ;
هرگز در حد اعتدال نخواهد ماند یا افراط است یا تفریط ;
لذت عشق هرگز به اندوه و محنتش نخواهد رسید ...
همواره نا پایدار , دروغین و پر نیرنگ خواهد بود ;
چون غنچه ای نا شکفته به یک دم خواهد پژمرد ;
ریشه اش زهر آگین و شاخه اش پر بار از میوه هایی چنان فریبنده خواهد بود که واقع بین ترین مردم را بفریبد .
عشق تواناترین کسان را نا توانتر از همه خواهد ساخت ;
با خردان را به خاموشی و بی خردان را به سخنگویی وا خواهد داشت ;
عشق سستی انگیز آشوبگر و مایه هرزگی خواهد بود .
پیران را وادار به زیر پای گذاشتن اصول عقل و سلامت خواهد کرد .
به هرزگان وحشی روی ستیز بازو خاموشی خواهد آموخت ;
توانگران را به خاک خواهد افکند و بی نوایان را توانگر خواهد کرد ;
مردم را از خشم و گستاخی دیوانه و از سستی و نرم خویی ابله خواهد ساخت ;
جوانان را پیر و پیران را طفل طبع خواهد کرد .
در آنجا که هیچ سببی نیست بد گمانی بر خواهد انگیخت و آنجا که راستی و یک دلی وجود ندارد , اعتماد به وجود می آورد .
جایی رحیم و مهربان و جایی بسیار سنگ دل است ;
آنگاه که راست می نماید بیش از هر وقت آدمیان را خواهد فریفت ;
هر جا که رامتری می نماید سر سخت تر است ;
دلیران را بد دل و ترسو و ترسو ها را دلیر خواهد کرد .
عشق انگیزه جنگ و حادثه های شوم خواهد بود , پسر و پدر را به جنگ با یکدیگر خواهد کشانید ;
محکوم به هر گونه نا رضایی و شلیسته آن است , چنان که هر ماده خشک و قابل سوختن محکوم به سوختن است .
بی مقدمه
نمی شود با مقدمه شروع کرد . اصلآ مقدمه هم لازم نیست . آخر کداممان می دانیم از کی و کجا شروع شد ؟
راستی در دل شما هم بوده ؟ فهمیدید از کی شروع شده ؟ نه ! مطمئنم که شما رو هم غافلگیر کرده .
با ید خیلی مواظبش بود . هر وقت بخواد می یاد و همه چیز رو به هم میریزه .
گاهی بدون بهانه میره و گاهی هم با هزار بهانه باقی می مونه . می گن بستگی به آدمش داره .
ولی نه مگه فقط آدما عاشق میشن ؟