زندگی

 

سلام به خودم .

می گن دیدن بعضی جاها خاطرات آدم رو زنده می کنه . خاطراتی که یک عمر با آدم همراهه .

خاطراتی که میگن فراموش نشدنیه .البته اگه خاطره ای باشه .

عجب هست از این زمونه .

ولی خب زندگیه دیگه ... زندگیه ... زندگیه ... زندگیه ... زندگیه ... زندگی ...

اما گاهی آدم فکر می کنه اگه زندگی اینه . اگه زندگی با آدم هاش اینطور تا می کنه .

اگه ...

اگه ...

 و اگه ... خب بی ادبیه این رو بگم . اما تف به تمام این زندگی .

 

وقایع نگار

الان تو دفتر ویند دوبی هستم . دارم کار های کنفرانس رو انجام می دم .

از صبح افتادیم دنبال کار cd  و تکثیر و چاپ و از این قبیل جنگولک بازی ها .

هنوز ناهار رو هم نیاوردند . بدجور گشنمه .