ورود ممنوع

ورود افراد مجرد به داخل پارک اکیدا ممنوع می باشد

 

این تنها جمله ای بود که اون سرباز مرتب مثل طوطی تکرار می کرد و هر چی ازش دلیل می خواستیم می گفت این چیزا به من ربطی نداره . من مامورم و معذور . سرباز وظیفم . به هیچ چیز هم کاری ندارم .

شاید نیم ساعت به قسمت های مختلف زنگ زدیم و دردمون رو گفتیم که بابا به پیر به پیغمبر ما چند تا جوون بی آزاریم که اومدیم برای چند دقیقه توی پارک قدم بزنیم . یک هوایی عوض کنیم و بریم . اما به گوششون نرفت که نرفت . آخرش هم هر کدوم که قبول می کردند که حق با ماست می گفتند ما اینجا کاره ای نیستیم و نمی تونیم اجازه ورود بدیم . دستور از بالاست .

بالا . بالا . بالا .

هر چی هم می گفتیم پس وصل کنید به این مقام بالاتر . گوششون بدهکار نبود که نبود .

به قول قدیمی ها که می گفتند : گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من . البته آنچه به جایی نرسد فریاد است !!

توی مملکتی زندگی می کنیم که قانون اساسیش 2 زار هم نمی ارزه و قانون گزارهاش آدم های مستبد نظامی هستند . قانونی که ارگان های نظامی و شبه نظامی برای جامعه ما تدوین میکنند .

یاد شعارهای تبلیغاتی دکتر احمدی نژاد افتادم که می گفت : ظرف 2 الی 3 ماه اول شما شاهد یک انس و الفتی بین مردم و دولت خواهید بود که نظیرش رو تا حالا ندیدید .

اگه یک نگاهی به تغییر و تحولات همین چندین ماه اخیر توی کشور انداخته باشید می بینید چقدر این شعار ها به عمل نزدیک بوده .

 

به خدا مردم ایران جزو مظلوم ترین مردم دنیا هستند . هر بلایی سرشون بیارند دم نمی زنند.

 

می دونید از بس توی این مملکت امام زمانی برای ما جوون ها مراکز تفریح وجود داره که گفتند برای رفاه حال خانواده ها این یک جا رو هم قدغن کنیم برای این جوون ها . این همه مراکز تفریحاتی دارند یکیش هم کم .

 

فکر کنم از 5 سال پیش به این ور شهربازی تهران هم همین قانون رو گذاشته بود. مجرد ها رو داخل شهربازی راه نمی دادند . حالا هم نوبت به پارک هاست .

اگه سینما ها و فرهنگ سراها رو هم از شر وجودی ای قشر بیکار و این اراذل جامعه پاک کنند دیگه مملکت می شه نوره علی نور .

میهن عزیزمون شاهد آرامش و آسایش می شه . آخه دیگه جوون بیکار برای اینکه اوقات فراغتش رو پر کنه هیچ جایی نداره که بره جز اینکه بره قهوه خونه یا بره سر کار یا اینکه اصلا بره زن بگیره تا دیگه مجرد نباشه و خیال همه هم راحت شه . این طوری با این عمل دولت جوون ها رو تشویق و ترغیب می کنه که به سمت تشکیل خانواده پیش برند .جدا طرح هوشمندانه ای هست .

البته بماند که مملکت شهید پرور ما پر شده از مغزهای متفکر و آدم های به اصطلاح باهوش که برای فرار از این شرایط هم فکری می کنند .

یارو می ره تو خیابون 2 تا دختر بلند می کنه . هم به دختر بازیش رسیده . هم دیگه نه تو پارک بهش گیر می دند نه شهر بازی نه هیچ جای مشابه دیگه . تازه این طوری با این برنامه هم دختر ها اوقات فراغتشون پر می شه هم تو خیابون ها کمتر شاهد دختر بیکار هستیم هم تمامی مشکلات مملکتمون که از این مجرد بودن جوون ها ناشی میشه یکی پس از دیگری حل می شه .

 

بد نیست آخر کاری یک داستانی هم تعریف کنم. شنیدنش خالی از لطف نیست  :

 

می گند یک پادشاهی بوده که مردم سرزمینش خیلی آدم های مظلومی بودند . هیچ وقت به هیچ چیز اعتراض نمی کردند . همیشه مطیع و فرمان بردار بودند . مدتی می گذره و حاکم به این فکرمی افته که این چه وضعیه ؟؟ چرا این قدر مردم سر به زیرند . با خودش تصمیم می گیره یک کاری کنه که صدای مردمش در بیاد . برای همین هم دستور میده تنها پل شهر رو که همه مردم شهر هر روز ازش استفاده میکردند ببندند و قانون گذاشت هر کسی که بخواد رد شه از این پل باید اول 3 ضربه شلاق بخوره . مدتی به همین منوال میگذره و همه مردم شهر ساعت ها توی صف می ایستادند تا کتکشون رو بخورند و از پل رد بشند . ترافیک سنگینی از آدم ها درست شده بود .

یک روز یکی از مردم شهر صداش در می یاد و می گه : آخه این چه وضعشه ؟؟ ما باید ساعت ها اینجا بایستیم توی صف تا کتک بخوریم که از این پل رد شیم . پادشاه هم که دیده بود بالاخره یکی اعتراض کرده کلی خوشحال شد. پرسید : خب به نظرت باید چی کار کنیم ؟؟ مشکلت چیه ؟؟ اون مرد هم کمی فکر کرد و گفت : خب تعداد شلاق زن ها رو اضافه کنید تا این قدر مردم توی صف معطل نشند !!