بالاخره برای هر آغازی یک پایانی هم هست . بعضی اوقات انسان از این پایان راضی هست بعضی اوقات نه . گاهی اوقات انسان مجبور به پایان می شه گاهی اوقات هم با رضایت و طیف خاطر این کار رو می کنه .
انسان همیشه در تلاش و تکاپو هست تا چیز های رو که دوست داره نگه داره و چیز هایی که غیر مفیدند از شرشون راحت بشه . این طوری آرامش پیدا می کنه .اما اگر بر عکسش اتفاق بیفته اون وقت دیگه خوشحال نیست . حتی بعضی وقت ها از دست دادن چیزی یا کسی انسان رو چنان از خود بی خود می کنه که دیگه بر گشت به زندگی عادیش براش غیر ممکن و امکان ناپذیر می شه .
ولی می دونی کجا بیشتر غصه می خوره . اون جایی که مجبور بشه بالاجبار و با طیف خاطر چیزی رو که دوست داره از دست بده . این جاست که بیش از هر وقتی احساس ناتوانی می کنه و تحمل همچین چیزی براش سخت تره .
سلام دوست عزیز...من دیگه بچه نمیشم دیگه بازیچه نمیشم....به تو میگم عاشقی ثمر نداره...واسه تو جز غم و دردسر ندراه....من دیگه بچه نمیشم دیگه بازیچه نمیشم...عقلمو زیر ژا گذاشتی رفتی...منو مبتلا گذاشتی رفتی به غم زمونه ای دل...تو منو جا گذاشتی رفتی......ارزو مند ارزوهای طلایی شما....منتظر حضور سبز شما هستم...گمنام مرد
hdai salam naboodi delam barat tang shode bood .benevis mikhonimeshoon
bazi ooghat bayad did ke shayad yek salahi barash hast....yani ghabol daram ke sakhteh az dast dadane yek chizi ke doost dari ama bazi mogheha in yek roshti mishe....bazi vaghteh baes mishe ke be chizhayeh behtari beresi va hata shayadam ba arzeshtar,ino jeddi migam...ishala ke hamishe yariyeh khodavando hess konim.. mesle hamishe movafagh bashid...rasti khasteh nabashid yadam raft begam ;P...bye bye