امشب غرق در افکارم
بر بالهای باد صبا بنشسته ام
تا خبری گیرم از او
از او که هیچ کس فکرش را نمی کند
از او که بر بی کسی خود گریان است
و از درد ، خروشان است
مرا نمی خواند و من بی تابم .
افکارم غرق در سیلابیست
که بی امان و وحشیانه بر من می تازند
تو گویی که جهان در غم او نالان است .
رعشه ای بر زمین افتاد از این درد
و دردِ دل زمین به آسمانها بر خواست
و خواهرم گفت :
که او ، بیمار است .
" و مرا غصه این غم خواهد کشت "
جهان در انتظار از دست دادن عزیزیست
و این با مرگ او یکسان است ...
او نخواهد مرد ... او نخواهد مرد...
به یقین من می دانم .
غرق در افکارم .. غرق در افکارم...
سوگندی عظیم بر گردن دارم
سوگندی بر مبنای یک قول
بر مبنای یک عهد ، بر مبنای یک راز
منم و یک دنیا حرف نگفته
منم و یک دلِ پُر...
منم و سنگینی بارِ امانت بر دوش...
کمرم خرد خواهد شد ...
سلام واقعا وبلاگت قشنگه
شعراش از کیه؟
به وبلاگ منم سر بزن البته به این قشنگی نیست
سلام . مثل همیشه برات آرزوی موفقیت میکنم .. نوشته های قشنگی بود . لذت بردم
سلام... اخییی چه اندوهناککککک! آدم غصه اش میشه! :( راستی چرا داستانتو تمم نمیکنی؟ حالا که رسیده به جای حساس مثه تلویزیون شروع کردی به پخش اگهی های بازرگانی؟ :)
nagam kiam behtare :P kheyli khoobe hadi joon :x
آمد آنروز که او عاکف میخانه بشد از غم دوری دلدار رهید و شاد شد
(( خرم آنروز که از این قفس آزاد شوم از غم دوری دلدار رهم شاد شوم))
salam degeh mitoonam blogeto bebinam....rastesh alan nemidoonam chi benevisam ,badan miyam
سلام .. شعر خیلی قشگی نوشتی ..امیدوارم بتونی این بار امانت و به مقصد برسونی.
نمی دونم چی بگم
ولی میگن لا یکلف الله نفسا الا وسعها٫حالا اگه تو در خودت انقدر قدرت دیدی که وارد این موضوع بشی و بار امانتش رو به دوش بگیری٫ الکی تقصیر خدا نندازش چون چیزیه که خودت خواستی و الکی خودت رو در گیرش کردی.
زهلن گدمیش
سلام هم دانشگاهی خوبم کلی با اسم وبلاگت حال کردم به من هم سر بزن و موفق باشی.
سلام فکر نمی کنی یکم با هم تشابه وبلاگی داریم؟
اول من!
یه سر بزن بعدا با هم دعوا می کنیم...