دانی که چرا طفل به هنگام تولد

با ضجه و بیتابی و فریاد و فغانست

 

با آنکه برون آمده از محبس زهدان

و امروز در این عرصه آزاد جهانست

 

با آنکه در آنجا همه خون بوده خوراکش

وینجا شکرش در لب و شیرش به دهانست

 

زانست که در لوح ازل دیده که عالم

بر عالمیان جای چه ذل و چه هوانست

 

داند که درین نشئه چها بر سرش آید

بیچاره از لحظه اول نگرانست

 

ایرج میرزا

نظرات 10 + ارسال نظر
ری را چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:47 ب.ظ http://2daar2.persianblog.com/

وای که چقدر راست گفته !!

میر اشکان پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:07 ق.ظ http://mirashkan.persianblog.com

ولی از اینکه توی این جهانم پشیمون نیستم...
اومدم که بجنگم...
این جنگ به نفع کی تموم بشه مهم نیست...
آخرش من برنده هستم...

بهار پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:18 ق.ظ http://baharserenity.persianblog.com

سلام .شعرای قشنگی رو انتخاب میکنی واسه وبلاگت...تا حالا به درد و دل آدما گوش دادی ؟؟؟ اینکارو زیاد بکن...چون اونوقته که قدر زندگی خودتو میدونی ...قدر سلامتیتو...قدر پدر و مادر خوبی که داری...و خیلی چیزای دیگه.موفق باشی

الیاس پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:24 ق.ظ http://tosan392.persianblog.com

این ایرج میرزا هم کلا آدم با حالیه......ممنون که سر زدی...فعلا بای تا بعد

هادی پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:43 ق.ظ http://wetstreet.persianblog.com

هی بیرقدار هیچ معلومه کجایی چشم ما رو دور دیدی هی آپدیت میکنی......یه بوس بده عمویی.......ای بی تربیت مگه خودت بابا داداش نداری در ضمن ای ول هم خودتی مهندس وفاشیست هم هستی

شراره پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:04 ب.ظ http://sb7.persianblog.com

حلقه های نقره در گوش ام
جان من افسرده از افسون جان افسای سرماها
وکنون خاکستر من ؛ طفل نامشروع و کین جوی فلزی سرد و خواب آلود
در ستیغ کوه ساران و درون دره های تنگ ، می جوید
آتشی تا که ش بسوزاند
بر بلند شعله های خویش
ام شب اما من
گونه های ام را با سرخاب خونی گرم
گل فام خواهم کرد

شراره پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:13 ب.ظ http://sb7.persianblog.com

سلام دوباره ..خوب این اوجی فسقل را دست میندازی و اذیت میکنی باشد هر چه از دوست برسد خوشست ...تشکر ویژه هم دارم از دوستی و مهربانیت و عذر بابت تاخیر های مکرر ...خوش زی

نیما پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:40 ب.ظ http://kankash57.persianblog.com

سلام اقا هادی گل! خوبید؟ من ۳ یادداشت پایانی شما را خوندم. هر یک سبک و موضوعی ویژه داشت. اولی اندیشناک، دومی طنز گونه و سومی گزارش مستند!ولی واقعیتش اینه که من به غیر از موضوعات سیاسی در بیشتر زمینه ها محافظه کارم(چشمک و زبون) به ویژه در رانندگی همه به من می گن مثل پیرمردها رانندگی می کنم. در رانندگی ایثارم زیاده! ممنونم که کنکاش ها را دیدید و نظر لطف دادید. من لینک بلد نیستم! اینها را هم که در کنکاشها دیدید دو دوست نادیده زحمت کشیدند. پاینده و پیروز باشید.

نگین جمعه 19 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:58 ب.ظ http://morghevahshi.persianblog.com

امان از این بیداد زمانه..که از همون ثانیه ی اول خودشو به آدم معرفی می کنه.!!

٪٪- یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:24 ب.ظ

emkan nadareh ke bebaze,,,, hezaran martabe shokr ke vojood darim ...laghal daram:) chon age nabasham mazeyeh boodan ro nemicheshidam va az inke hastam ,vojood daram hich pashimooni nadaram....moshkelat hast ama bedooneh moshkelat zendigi bala pain nadareh oonvaght khasteh konandast....be har hal yek jaee ham hast ke adam mibore shayad, ama BEGOO MIESTAM

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد