روزی در شهری جوانی آمد و گفت:من زیبا ترین قلب را دارم

همه جمع شدند ودیدند قلب او کاملا سالم و بدون حتی ۱ خطشه است

ناگهان پیر مردی آمد و گفت:ای جوان قلب من از تو زیبا تر است

همه قلب او را تماشا کردند؛قلب او زخمی بود

پر از تکه های کنده شده؛پر از شیار های خالی و قسمت هایی از آن

با تکه های دیگری پر شده بود

جوان خندید و به او گفت:پیر مرد قلب تو زیبا نیست

پیر مرد جواب داد:می دانی هر کدام از این خطشه ها نشانه گر انسانی

است که عشق خود را به او دادم

بعضی از آنها عشق من را که با تکه ای از قلب خود به آنها هدیه دادم

با تکه ای از قلب خود عوض کردندو بعضی دیگر نه و آن شیار های خالی

جای این هاست

پیر مرد گفت:من قلب خود را هرگز با تو عوض نمی کنم

چون این قلب یاداور عشق من است

جوان گریه کنان تکه ای بزرگ از قلب سالم خود را کند و به پیرمرد داد

و جای زخم های او گذاشت

جوان به قلب خود نگاه کرد؛دیگر سالم نبود اما از همیشه زیبا تر بود

چون عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود

نظرات 9 + ارسال نظر
٪٪- یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:47 ب.ظ

e man ino ghablan khonde bodam. e

لیمویی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:53 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

خیلی خلاصش کردی...اما هنوزم قشنگه...

حرف دلم یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:01 ب.ظ http://harfe-dele-ali.blogsky.com

آره.هیچی مثل قلب عاشق واقعی ارزش نداره.

بهاره یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام . من هم اینو قبلا خونده بودم ... خیلی قشنگ بید ... داداش چکل من حالش چطوره ؟ ( زبون )

امیر یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:08 ب.ظ http://yek-jaye-rahat.persianblog.com

سلام
بابا ترکوندی
خیلی قشنگ بود .

حسین یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 ب.ظ

salam. migama hadijoon man ino ghablan nakhoonde boodam !!! kheiliam naz bood
halesho bordam koli

احمدرضا دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:15 ق.ظ

سلام.خیلی حال نکردم.

مهدی دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:50 ب.ظ

حامد پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:41 ق.ظ

از حد چو بشد دردم در عشق سفر کردم
یا رب چه سعادتها کز این سفرم آمد ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد