کتاب مشهورش را به دست گرفته بودم که بخوانم. زیاد در پیشگفتار پیش نرفته بودم که عاشقاش شدم. این را همان روزها هم به چند نفر گفتم، اما به هر کسی (یا به هیچ کسی؟) رویام نشد بگویم که چه شد که عاشقاش شدم …. از دانشگاههایی گفته بود که وقت نوشتن این کتاب برای تحقیق یا سخنرانی رفته بود—همسرم و من در فلان تاریخ به فلان دانشگاهِ فلان شهر رفتیم، و از این قبیل. متوجه شدید؟ نمیگوید من و همسرم، چنان که ما معمولاً میگوییم؛ بلکه، بی آنکه خیلی شلوغ کند، همسرش را مقدم ذکر میکند: میگوید همسرم و من. آنقدر با ملایمت این کار را میکند که میشد که اصلاً از کنارِ این جمله و این پیشگفتار رد شد و نکته را درنیافت. هرگز ندیده بودم کسی اینقدر با ظرافت به محبوبی احترام کند. شیفتهی شیک بودناش، شیفتهی سبک خاص بدیعاش شدم با خواندن همین تکجمله.
چند سال بعد که انگلیسیام بهتر شد فهمیدم که او، در آن سطری که دلام را ربوده بود، انگلیسیِ کاملاً متعارفی نوشته است: اهالی این زبان بهطور طبیعی مثلاً میگویند جنیفر و من رفتیم خانه، و نه من و جنیفر رفتیم خانه—
میگویند “Jennifer and I went home”
و نمیگویند“ I and Jennifer went home” .
آقای نویسنده ظرافتی مصرف نکرده بود، جور خاصی دربارهی همسرش حرف نزده بود؛ جملهای کاملاً معمولی نوشته بود
آی گفتی !
از این متن میشه به یه چیزایی رسید که واقعا گفتنی نیستن
ايول هادی بازم با حال بود
اینم خودش یه حرفیه یه کم از این منیت من کم کنه آدم
سلام.ایول هادی جون.زندگی پر از ظرافتهای قشنگیه که اکثرشونو درک نمی کنیم.
khoksheel boood khiliiiiiiiiiiii noktasham zarif bood va ziba ama hadi onojai I and jennefer went home nabayad bashe avaze jomleyeh jenifer went . home I AND!!oonjasho dadashie shtebah jomleyeh eshtebaho , eshtebah neveshti:P yani oon jomlehe ke eshtebah bodo khodesho eshtebahidi:P
ولی میدونی هادی جون تو هم دل منو یه جور دیگه بردی.
سلام هادی جون خوبی چه قدر تو جالب می نویسیی آخرشه خیلی نکته بین و ظریفی آفرین
بای