حکایت سیمرغ ( ۳ )

حکایت طوطی

 

طوطی آمد با دهان پر شکر

در لباس فستقی با طوق زر

 

پشه گشته با شه‌ای از فر او

هر کجا سرسبزیی از پر او

 

در سخن گفتن شکر ریز آمده

در شکر خوردن پگه خیزآمده

 

گفت هر سنگین دل و هر هیچ کس

چون منی را آهنین سازد قفس

 

من در این زندان آهن مانده باز

ز آرزوی آب خضرم در گداز

 

خضر مرغانم از آنم سبزپوش

بوک دانم کردن آب خضرنوش

 

من نیارم در بر سیمرغ تاب

بس بود از چشمه‌ی خضرم یک آب

 

سر نهم در راه چون سوداییی

می‌روم هر جای چون هر جاییی

 

چون نشان یابم ز آب زندگی

سلطنت دستم دهد در بندگی

 

* * *

هدهدش گفت ای ز دولت بی‌نشان

مرد نبود هرکه نبود جان فشان

 

جان ز بهر این بکار آید ترا

تا دمی درخورد یار آید ترا

 

آب حیوان خواهی و جان دوستی

رو که تو مغزی نداری پوستی

 

جان چه خواهی کرد، بر جانان فشان

در ره جانان چو مردان جان فشانش

 

 

 

حکایت طاووس

 

بعد از آن طاوس آمد زرنگار

نقش پرش صد چه بل که صد هزار

 

چون عروسی جلوه کردن ساز کرد

هر پر او جلوه‌ی آغاز کرد

 

گفت تا نقاش غیبم نقش بست

چینیان را شد قلم انگشت دست

 

گرچه من جبریل مرغانم ولیک

رفت بر من از قضا کاری نه نیک

 

یار شد با من به یک جا مار زشت

تا بی‌فتادم به خواری از بهشت

 

چون بدل کردند خلوت جای من

تخت بند پای من شد پای من

 

عزم آن دارم کزین تاریک جای

رهبری باشد به خلدم رهنمای

 

من نه آن مردم که در سلطان رسم

بس بود اینم که در دروان رسم

 

کی بود سیمرغ را پروای من

بس بود فردوس عالی جای من

 

من ندارم در جهان کاری دگر

تا بهشتم ره دهد باری دگر

 

* * *

هدهدش گفت ای ز خود گم کرده راه

هرکه خواهد خانه‌ای از پادشاه

 

گوی نزدیکی او این زان به است

خانه‌ای از حضرت سلطان به است

 

خانه‌ی نفس است خلد پر هوس

خانه‌ی دل مقصد صدق است و بس

 

حضرت حق هست دریای عظیم

قطره‌ی خردست جنات النعیم

 

قطره باشد هرکه را دریا بود

هرچ جز دریا بود سودا بود

 

چون به دریا می توانی راه یافت

سوی یک شب نم چرا باید شتافت

 

هرک داند گفت با خورشید راز

کی تواند ماند از یک ذره باز

 

هرک کل شد جزو را با او چه کار

وانک جان شد عضو را با او چه کار

 

گر تو هستی مرد کلی، کل ببین

کل طلب، کل باش، کل شو ،کل گزین

 

 

حکایت بط

 

بط به صد پاکی برون آمد ز آب

در میان جمع با خیر الثیاب

 

گفت در هر دو جهان ندهد خبر

کس ز من یک پاک‌روتر پاک‌تر

 

کرده‌ام هر لحظه غسلی بر صواب

پس سجاده باز افکنده بر آب

 

همچو من بر آب چون استد یکی

نیست باقی در کراماتم شکی

 

زاهد مرغان منم با رای پاک

دایمم هم جامه و هم جای پاک

 

من نیابم در جهان بی‌آب سود

زانک زاد و بود من در آن بود

 

گرچ در دل عالمی غم داشتم

شستم از دل کاب هم دم داشتم

 

آب در جوی منست اینجا مدام

من به خشکی چون توانم یافت کام

 

چون مرا با آب افتادست کار

از میان آب چون گیرم کنار

 

زنده از آبست دایم هرچ‌هست

این چنین از آب نتوان شست دست

 

من ره وادی کجا دانم برید

زانک با سیمرغ نتوانم پرید

 

آنک باشد قله‌ی آبش تمام

کی تواند یافت از سیمرغ کام

 

* * *

هدهدش گفت ای به آبی خوش شده

گرد جانت آب چون آتش شده

 

در میان آب خوش خوابت ببرد

قطره‌ی آب آمد و آبت ببرد

 

آب هست از بهر هر ناشسته روی

گر تو بس ناشسته رویی آب جوی

 

چند باشد همچو آب روشنت

روی هر ناشسته رویی دیدنت

نظرات 7 + ارسال نظر
دایره مهربون جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام داداش..........حرف نداشت...عالی بود...

فرید جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:15 ب.ظ http://pashew-life.blogsky.com

سلام تبریک میگم وبلاگ قشنگی داری مطالب قشنگی نوشتی من باز هم سر میزنم شما هم به ما سر بزنید خوشحال می شم

رو مطاب من هم شما نظر بدین خوشحال می شم

تینا جون شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:36 ب.ظ

سلام ....نمی دونم چی بگم .ناراحت نشدم خوشحالم که از من انتقاد می کنی.....

تیناجون شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:37 ب.ظ

من همیشه یه حس عجیب دارم.نمی شه درکش کرد.خودم هم گیج شدم........

تیناجون شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:38 ب.ظ

یه چیزی اگه می شه در مورد بلاگفا برام توضیح بده....مرسی هادی جان

بهاره شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.najvayegharibi.blogfa.com

سلام
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
می نوازندش به طنبور و به حلق
ما همه اجزای آدم بوده ایم
در بهشت این لحنها بشنوده ایم
گر چه بر ما ریخت آب و گل شکی
یادمان آید از آنها چیزکی
مولانا
موفق باشی

فرشته شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ب.ظ http://fereshteamazbehesht.persianblog.com

سلام هادی جان***متنت خیلی زیبا بود کلبه زیبایی داری این ماه زیبا و پر از نعمت را به تو و خانواده عزیزت تبریک می گم***در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد