سلام . فکر نکنم دیگه کسی این بلاگ رو بخونه یا اصلا بهش سر بزنه یا نگاهی بهش بندازه .
مدت بسیار مدیدی میشه که چیزی اینجا ننوشتم .
امروز بعد مدت ها اومدم سر وقت بلاگ قدیمیم . هوس کردم همین جوری یک چیزی توش بنویسم .
خب الان یک 5 ماهی می شه توی خرم آبادم . الان هر آخر هفته شکر خدا می رم تهران . و الا اینجا دق می کردم .
ما مهندس های عمران کلا اینجوری هستیم دیگه . یک جا ثابت نمی مونیم . دائم در حال این شهر و اون شهر رفتنیم . البته این خودش یک جذابیت هایی داره در کنار سختی هاش .
هیچ وقت فکر نمی کردم روزی برسه که بیام خرم آباد کار کنم.
البته شکر خدا مردمش خون گرم هستند . و وضعیت کار هم خوبه .
فقط حیف که این جا با این همه پتانسیل واسه رشد . هنوز در حد یک روستاست. یک روستای بزرگ . صد حیف !!!
همین.
آقا خرم آباد چه طور شهریه ؟
روزای اول نمیگفتی مهندسای عمران اینجورین دیگههههه! میگفتی یه مدته... ولی حالا شدن اینجوری دیگه...
آدما خیلی وقتا چیزایی واسشون پیش میاد که از قبل بهش فکر نمیکردن،کاش چیزای خوبی باشه...
خدا رو شکر که مردمش خون گرمن و وضعیت کار هم خوبه...
امیدوارم جذابیت های خرمآباد بیشتر از این نشه!!!!!!!!!!!!!!!