سنگ کلیه

سنگ کوچولوی کوچولوی من ، چند وقته که داره بازیم می ده . هی این ور و اون ورم می کنه . بالا و پایینم میکنه . بی انصاف خیلی زور داره . آخه یک سنگ 4 یا 5 میلی متری و این همه زور ؟

راستی ! می دونی من برای تک تکه سنگ هام اسم گذاشتم ؟

اسم اولی ساناز بود !! آخه خیلی ناز بود . کلی خوشگل بود .

اسم یکیشون خال خالی بود !! آخه طفلکی کلی سوراخ سوراخ شده بود . دلم براش سوخت .

اسم آخری هم چنگیز بود !!؟؟ چون کلی خون به پا کرد تا روزه مرگش .

فکر کنم اسم این یکی رو هم بزارم تیئاس . آخه داره جونم رو به آتیش می کشه . ( تیئاس معشوقه اسکندر بود که در حال مستی تخت جمشید رو با نزدیک کردن یک مشعل به پرده هاش به آتیش کشوند )

چنگیز سپاه قدرتمندی داشت . مجبور شدم از نیروهای خارجی برای شکست دادنش استفاده کنم . با یک نیرنگ سپاهش رو از هم پاشوندم . بین سپاهش تفرقه به وجود آوردم و تکه تکش کردم . اون وقت تونستم راحت تر از پسش بر بیام .

پس چی خیال کردی !! داداشت رو هنوز نشناختی ها !! من شیطون رو هم درس می دم J . سنگ شکن کردم خفن ... ولی خب اونم خوب ما رو به خاک و خون کشید ... L

حالا موندم با این تیئاس شیطون چی کار کنم ؟... ول کنه ما که نیست ... راه به راه می یاد میگه منم هستم ... منم بازی ... بابا یکی نیست بهش بگه دختر کوچولو بابا بزرگت رو راه ندادیم حالا تو اومدی این جا بگی باقالی به چند من ؟

رات رو بکش برو دیگه ... عجب گیری کردیما ... آااااااااخ L

خدا بگم چی کارت کنه دختر ... که با نیم وجب قدت این همه ورجه وورجه می کنی ... دٍ  برو دیگه ... بچه پر رووو .