من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موج ها قامتم یک بسترِ نرم . یک
عزیز دردونه بودم پیشِ چشمِ خیسِ موج ها ، یک نگینِ سبزِ خالص تویِ انگشترِ دریا .
تا که یک روز تو رسیدی . تویِ قلبم پا گذاشتی . غصه هایِ عاشقی رو، تو وجودم جا گذاشتی . زیرِ
رگبارِ نگاهت ، دلم انگار زیر و رو شد . برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد . تا نفس کشیدی انگار، نفسم برید تو سینه ، ابر و باد و دریا گفتن حسِ عاشقی همینه .
اومدی تو سرنوشتم ، بی بهونه پا گذاشتی ، اما تا قایقی اومد ، از من و دلم گذشتی . رفتی با قایقِ
عشقت ، سوی روشنیه فردا ، من و دل اما نشستیم ، چشم به راهت لبِ دریا .
دیگه رو خاکِ وجودم ، نه گلی هست نه درختی ، لحظه های بی تو بودن ، میگذره اما به سختی .
دلِ تنها و غریبم داره این گوشه می میره . ولی حتی وقت مردن باز سراغت رو می گیره .
می رسه روزی که دیگه قعرِ دریا می شه خونم . اما تو دریایِ عشقت باز یک گوشه ای می مونم .
سلام ای ولا خیلی وقت بود هوای سیاوش کرده بودم پیشم بیا
قشنگ بود .
in male siyavash bood? hmm man bayesti yek eterafi bekonam. sherash ghashangeeeeeeeeeeeeee amaaaaaaaa balad nist ghashang bekhoonadesh:P (mane badjens) hmm shayad khob inyekiyo estesna'an koob khoonde bashe man ke nashnidam( soot zadan) :P khokshel bood
سلام ؛ خوبی ؟ این شعرش خیلی قشنگه ها ولی خیلی دپرسناک بید ؛ شنیدم که بعضیا دیروز بدون آبجی رفتن حسابی برف بازی ( یه جور خاصی دارم نگاهت می کنم ) ؛ همیشه همیشه دلت شاد باشه ... ( الان خونه مامان پری هستم،زبون)
سلام هادی جون ...خوبی عزیزم......میگم دکتر جباری کار خودشو کرداااااااااا.....ولی من میدونم تو یکی کم نمی یاری....
ساملیک.چه خبر؟
ساملیک.آقا هادی.با بلاگت همه جوره حال میکنم رفیق.زت زیاد.
هادی جون سلام خوبی داداش