زندگی رفت و مرا تنها گذاشت
او چرا تنها مرا با این همه غمها گذاشت؟
در قمار زندگی کارم همه بازندگی است
مرگ را نازم که تنها بودنم در زندگی است
در قمار زندگانی عاقبت من باختم
بس که تک خال محبت بر زمین انداختم
عشق عین و شین و قافش بندگی است
چون نباشد هر یکش شرمندگی است
هردو سوی عشق چون واحد شوند
هر سه حرفش پایه های زندگی است
سلام هادی جان خیلی قشنگه موفق باشی
سلام.چاره ش پاک کردن هر سه تا حرفه.
سلام ... با نظر احمدرضا موافقم منتها بشرطی که با مداد نوشته باشی نه با خودکار ( زبون )
اوهوم.....اما نتونستم معنیه عشقو بفهمم....حداقل تا امروز.....!!
سخته... طول میکشه... صبر داشته باش (مثل مادر بزرگها دارم میشم دیگه یواش یواش
وب لاگ قشنگیه هر چی باشه از بقیه بهتره
موفق باشین
بای
نازیلا