خدایا ...

حیف دلم نمی یاد حرفای تو دلم رو بنویسم

فقط ...

ولش کن اصلا ...

آب تو هاون کوفتن هست ...

بین حرف تا عمل ... بین عمل تا پایبندی به عمل ... بین شنیده ها و درک کرده ها ... بین
 عقل و شعور ... بین قبول کردن و نکردن ... بین خالی کردن دل و نکردن ... بین ... و .... فاصله زیاده .

حیف من ... صد حیف من ... حیف تو ... صد حیف تو ...

آخرشم خالی نشدیم ... نه این بار من شدم .خوبم خالی شدم . 

کاشکی یکی کارهایی که من برای تو می کنم رو برات می کرد ... بعد هر چی از دهنت در می یومد نثارش می کردی ...

کاش واسه یکی این کار ها رو می کردی البته کردی  زیادم کردی ... بعد وقتی حقت رو این طوری کف دستت می زاره با حرف ... می دیدم حالت چطوریه ... 

لعنت به زبون سرخ ... که فقط دل آدم ها رو می شکنه ... لعنت به دل پر که وقتی می سوزونه می زنه همه چیز رو می سوزونه ... لعنت به حرف های نزده که قرار نیست زده بشه ...

آدم هر چی واسه یکی بیشتر خوبی بخواد باید بیشتر جواب پس بده . یا بیشتر متلک بشنوه ... آخرشم بدهکار شه .

بابا به اون خدایی که می پرستی قسم ...
اصلا ولش کن ... این نیز بگذرد ... هر جور بگذرد بزار بگذرد ...

آخخخخخخخخخ که این چند روزه چقدر وقت صرف کردم که کمکی بهت بکنم . حتی به قیمت فحش و بد و بیراه شنیدن ...  یا خیلی قیمت های دیگه ... سنگین ترین قیمت ها ... که درکشم نمی کنی ... یا می کنی ...

حقم این حرف ها نبود که بهم زدی ...








نظرات 6 + ارسال نظر
بهاره شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:26 ب.ظ

سلام . چی شده هادی جان ؟ کی اینقدر ناراحتت کرده ؟! عکسشو بده واست پاره می کنم عکسشو ( چشمک ) ... نبینم ناراحت باشی !

دایره مهربون یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:55 ق.ظ

نمیدونم چی بگم.از یه طرف میگی حالت خوبه...تو بلاگت یه جور دیگه میبینمت!!!!!!!!!!!!!!۱

[ بدون نام ] یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:17 ب.ظ

سلام هادی جون خسته نباشی
غصه نخور عزیزم ناراحتی ها فقط ۱۰۰ سال اوله
شوخی کردم ایشالا همیشه شاد باشی هیچ کس هم داداش هادی را نباید اذیت کنه راستی این پسرا چگونه مخلوقاتی هستن من که دیگه حاظر نیستم باهاشون دوست بشم

سپیده یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام هادی جون خسته نباشی
غصه نخور عزیزم ناراحتی ها فقط ۱۰۰ سال اوله
شوخی کردم ایشالا همیشه شاد باشی هیچ کس هم داداش هادی را نباید اذیت کنه راستی این پسرا چگونه مخلوقاتی هستن من که دیگه حاظر نیستم باهاشون دوست بشم
این را من گفتم

٪٪- دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:03 ب.ظ

heyfe dosihaee ke be khatere eshtebah kamrang mishe. eshtebahi ke aslan matrah nashode boode ya morede nazare kessi nabode. man nemidonam mozo chiyeh ama dar kol heyf ke ba soe tafahoma rabeteharo kharab konim

سولماز سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ب.ظ

سلام . غصه نخورید تا بوده همین بوده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد