امممممممممممممممم .
سلام گلم .
دلم سکوت  و گریه میخواد . همشم به خاطره تو هست .
دیگه دیر به دیر می یای اینجا و سرسری می خونی و می ری . تو از اولش اینجا بودی . الان ها یک خط در میون می یای . واسه همینه دست و دلم به نوشتن نمی ره .
 به قول یارو گفتنی : با ما به از این باش که با خلق جهانی .
نوشتن حس و حال می خواد . وقتی نیستی ... حس و حالی هم نیست .
ممنونم به خاطره همه تشویقاتت . به خاطره همه چیز . 
دوری سخته . ولی می دونی چی سخت ترش می کنه ... ؟؟؟

خب . امممم . نمیتونم بگم چه حسی دارم ... گوش نا محرم زیاده .
....................................................................................................................

سلام دوستم .
بشدت تمام حالم گرفته و بده . حد و حصر نداره . ولی بازم طبق عادت معمول شاد سیر می کنم .

آره . منم دارم داغون می شم . دارم از داخل می ترکم . ولی یک لبخند همه چیز رو پاک می کنه . ...
 به دلم یاد دادم این قدر گنده بشه که تو وسعتش غرق بشه . ولی نمیدونم چرا خودم توش غرق شدم .
 می دونم دارم چرت و پرت می گم . آدم که حالش رو به راه نباشه اراجیف پشت هم بند می کنه می گه . فکر نکن روش . البته اگه فکر می کنی . 

 خستم . روحم خستست . مغزم خستست . داری اذیتم می کنی . به شدت .
غصه دارم . خیلی زیاد . نمی شه گفتشون . قدیم تر ها کسانی بودند که می تونستم درد دلم و بهشون بگم . ولی یا دیگه نیستند یا غیبشون زده یا ناراحت می شند بشنوند یا باور نمی کنند حرف هام رو . یا ازم فاصله می گیرند .
چقدر حرف نزده انباشته شده اینجا ... همین جا ... رو دلم .
منم به خدا آدمم . طاقتم یک حدی داره . دلم یک حدی غم و غصه رو می تونه تحمل کنه . سنگم بود خرد می شد .

هادی ... خسته ... هادی ... تنها ... هادی آغلادی گددی .





 دل خوش سیری چند ؟؟؟؟؟
نظرات 13 + ارسال نظر
پژمان یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:32 ب.ظ http://www.sportboy.blogsky.com

سلامممممممممم!! خوبی ؟ وب لاگ جالبی دارین !! به منم سر بزن خوشحال میشم!! زوووووووووووووود بییییییییییییییا

امیر یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:39 ب.ظ http://yek-jaye-rahat.blogfa.com

همه رو خوندم ولی حرفی واسه گفتن ندارم.
استاد جون دارم میام تهران یه برنامه بذارید بریم بیرون

بهاره یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.haminnazdiki.blogfa.com

سلام ..........چی شده حالت چرا گرفتست؟احوالات دلت ابری می زنه؟؟؟؟؟دلری از درون می ترکی؟بووووووووووومممممممممممم.....هادی می تونه هادی قوییه.....هادی سر حاله....
اما گذشته از شوخی برات می خوام که سلامت باشی اول....دوم سر حال بیای

٪٪- یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:10 ب.ظ

salam dadashe golam. chi shode dadashiiiiiiiiiiii? ( soale maskharehee bood:P )
midonam ke sakhte barat.i'll talk to you later ok?
take EXTRA care. bye

دایره مهربون یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 ب.ظ

این روز ها هم میگذره هادی جون.......خاطراتش میمونه.چه تلخ و چه شیرین.

حسین یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:13 ب.ظ

Salam, migama ali khan ham ke tosie mikonan adam vaghean halesho mibare !!! vaghean ajab mena`ate tab`ee daran

[ بدون نام ] یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ب.ظ

Badesham ke dele khosh ro siri nemifrooshan, agar 1 geramam peida kardi bekhar hatman ba har gheymati ke shode, akhe peida nemishe, jadidan kamyab shode, ma ke gashtim nayaftim

شادی دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:25 ق.ظ http://royayenatamam.blogfa.com

گاهی ما آدما نمیفهمیم بقیه چی میگن شاید بقیه هم درداشون واسه خودشون گنده باشه و برای ما کوچیک واسه همینه نمیفهمیم که چی میگن اما ما نمیتونیم کاری بکنیم میتونیم ؟ وقتی گوشی واسه شنیدن نیست من چی کار کنم وقتی دردمو اگه به یکی بگم به جای مرحم میشه زخم دلم ساکت شدنم بهتره
از سوختن هر چیز خاکسترش بر جا میماند و از سوختن زندگی ... خاطراتش
هادی جونم میدونی که میخوام چی بگم ... پس مواظب خودت باش راستی ... هیچی ولش کن اینجا نامحرم زیاده میشنوه بد میشه
تا بعد مواظب خودت باش غصه نخور همه چی درست میشه تو میتونی بجنگی پس بجنگ تا باشی همیشه
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس س س :شادی

دایره مهربون سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:17 ق.ظ

ایول این کامنت شادی چقد باحاله.....خصوصا بوس آخرش...راستی حسین جان بیش از این ما رو شرمنده نکن داداش.

بهاره پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:05 ق.ظ

سلام هادی جان . همون اولین روزی که آپدیت کردی خوندم ولی الان تازه دارم کامنت می ذارم ، چراشم نمی دونم (: مریم حیدر زاده میگه : ( زندگی رسم خوشایندی نیست ... زندگی اجبار است ؛ لاجرم باید زیست ... ) زیاد سخت نگیر ، می گذره . راستی من کی باهات حرف بزنم پس ؟! توی نت که ندیدمت ، موقعیتش هم جور نشد که بزنگم بهت . انشاالله ببینمت . دوستت دارم داداشی . دعا می کنم به همه آرزوهات برسی ، همونجور که واسه داداش های خودم همیشه دعا کردم (:

بهاره پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:08 ق.ظ

راستی از طرف من هم به بابایی اشکانم سلام برسون و تفلدشو تبریک بگو . بگو کادوی تفلدش باشه طلبش ، هر وقت که دیدمش بهش میدم ( زبون ) خوش بذگره بهتون .

هادی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:08 ق.ظ

ممنونم بهار جان بابت همه چیز . مساله اشکانم به روی چشم . حتما میگم .

شادی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:41 ب.ظ http://royayenatamam.blogfa.com

mr hadiمیای اینجا واسه خودت نظر میذاری که تعداد کامنتها بره بالا ایول هادی هی بیا از خودت بتریف خوب ؟؟؟؟؟؟؟؟
تا بعد:شادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد