تا خاموش شدن این چوب کبریت چقدر زمان مونده ؟؟؟من که ساعت ها نگاش کردم ولی خاموش نشد ...
عجیبه ... به نظر عمرش کوتاه می یومد ولی خوب مقاوت کرده
با اینکه فقط یک چوب کبریت ساده بیشتر نیست که نور زیادی
هم نداره ولی نمی دونم چرا خاموش نشده .
به نظرم یک چیزی توش هست که نمیزاره خاموش بشه .
شاید امید به چیزی ... شایدم منتظره ... و همین انتظار بهش امید و عمر می ده .
شایدم ... چون فقط یک عکسه ...

نظرات 7 + ارسال نظر
بهاره یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام . می بینم یه دفعه چهارتا آپدیت کردی (: خوبی هادی ؟ میگما هیچی ... این شمع ، شمع دل آدماست ، مگه نه ؟ خدا کنه هیچوقت خاموش نشه . خاموش شدنش هم مساوی با مرگه حالا چه آدم واقعا مرده باشه ! چه زنده الکی متحرک باشه ( همون مرده متحرک ) ... آرزوم اینه که شمع قلب تو همیشه روشن بمونه حتی اگه دور از جونت رفتی اون دنیا ... مواظب خودت باش داداش خوبم (: *: (;

بهاره یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:50 ب.ظ

واسه پست های دیگه ات هم همینجا کامنت می ذارم (: (از کینه ها درگذر
کسی را شاید با تو نیازی باشد
از باور بیهودگی خود درگذر ؛ ) اینا معنی همون حرفیه که اون شب بهت گفتم . یادته ؟ (: خدا کنه که فقط یه نوشته نباشه و توی عملت هم دیده بشه تا همیشه شاد و سرحال ببینمت . بعضی وقتا بعضی از آدمای نیک روزگار باید همیشه شاد باشند ، نه بخاطر خودشون ، بلکه بخاطر اونایی که به شاد بودن و توجه اون آدم نیاز دارند (:

بهاره یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:53 ب.ظ

اون جمله انگلیسی رو یادمه که پارسال ماه رمضون قبل افطار یه بار واسم نوشتیش توی چت و گفتی معنیشو بگم ((; اون موقع هم نتونستم بگم معنیشو . الانم هم باز یادم رفت که معنی درستش چی بود ! آبجیت انگلیسیش ضعیفه ، آره داداش p: میگی بهم معنیشو ؟! یادت نره ها (:

بهاره یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:43 ب.ظ

این متن عربیه هم خیلی باحال بود ، کلی خنددم سرش . خودت نوشتی یعنی ؟ عربیت هم خوبه ها (; حالا من و تو جز کدوم یکی از دسته هاش هستیم؟ ((;

بهاره یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:47 ب.ظ

واسه آبجی بهارت یادت نره دعا کنی ها (: اینم همینجوری یادم اومد می نویسم اینجا : گلی گم کرده ام می جویم او را ، به هر گل می رسم می بویم او را ... اگر یابم گلم در این بیابان ، به آب دیدگان می شویم او را

تیناجون دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:10 ب.ظ

سلام هادی جان......خیلی متن قشنگی بود ......واقعا چیه که نم زاره این شمع خاموش بشه......حتما به خاطر یکی روشن شده که.دیگه خاموش نمی شه..مثل فیلم دیوداس.......

تینا جون دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:12 ب.ظ

یادم رفت.شاید تو اصلا این فیلم رو ندیده باشی....ولی از زمان جدایی تا زمان مرگ اون پسره شمع روشن موند...آخرشم وقتی پسره مرد شمع خاموش شد........آخ اون مو قع قیافه من دیدن داشت...داشتم میمردم از گریه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد