مینا

و اما دو تا مطلب

 

اول اینکه سلام به کسی که خودش رو مینا نامیده بود و من نمی شناختمش . برام جای سوال بود که چرا مینا ؟؟ اسم خودت به این قشنگی بود . و مسلما کسی هم نمی شناختت .

 ممنون هستم از بابت لطفی که به من داری و داشتی . من هم مدتی بود از تو خبری نداشتم و خیلی علاقه مند بودم ببینم کجا هستی و مشغول چه کاری هستی ... ولی خب این دنیای مجازی دست آدم رو می بنده و مجبورش می کنه که در چهار چوب همین فضا حرکت کنه .

من تو این دنیای مجازی دوستان زیادی به دست آوردم و دوستان زیادی رو از دست دادم . راستش رو بخوای دیگه برام سخته که توی این دنیای مجازی با انسانی دوست بشم . چون دیدم که هیچ احساسی توی این دوستی ها نیست . همش خیاله . همش بازی هست . همش دروغی هست . می خوام اگه قراره به این بازی ها ادامه بدم بیشتر توی دنیای واقعی با بازیگر های واقعی باشه . بازیگر هایی که لا اقل بازیشون رو می بینی . و بهترین بازیگر رو نفرین اگه نکنی ... تحسین که می کنیش .

این دنیا این قدر مجازی هست که تو - مینا – اسم خودت رو هم   نمی یای بنویسی . می ترسی مبادا کسی بشناسدت ؟؟؟ یا کسی متوجه بشه که حرفی زدی ... یا هزاران یای دیگه .

 

تو در زندگی من در قسمت کوچکیش بودی ولی نقش بزرگی رو برام ایفا کردی . شاید بزرگترین نقش ... یعنی آگاهی دادن ... تو من رو نسبت به اتفاقاتی که اطرافم می افتاد آگاه کردی .

چیزی که کمتر کسی یا می تونست انجام بده یا اصولا انجامش     می داد . این جای قدر دانی داره . قدر دانی ای که زبان من از بیانش قاصر هست .

 

 من بلد نیستم احساساتم رو در قالب کلمات بیان کنم و معمولا این جور مواقع لال هستم . پس خودت به بزرگواری خودت ببخش و بپذیر از من که با تمام وجودم از تو سپاسگزارم .

با اینکه هیچ وقت ندیدمت ولی می دونم یک دوست خوب و ارزشمند برام هستی . کاش می تونستم فقط یک بار ببینمت و بهت بگم که از بابت همه چیز ازت متشکرم . این واقعا خواسته قلبیم هست . خیلی دوست دارم حتی برای یک بار هم که شده ببینمت .

تو من رو اگه خوب نشناسی این قدر می شناسی که بدونی پشت این حرفم هیچ چیز وجود نداره .

از اینکه امروز دیدم بعد از مدت های مدید اومدی و جویای حالم شدی ازت سپاسگزارم . خیلی خوشحالم کردی . خیلی .

 

 

 

 

 

 

 

 

دوم اینکه :

 

قول داده بودم با یک متن توپ بیام ولی خب این بار رو ببخشید .

باشه برای سری بعد . آخه چند تا متن قشنگ دیدم که حیفم اومد نخونیندش و از دنیا برید . خدا رو چه دیدید یک بار دیدی همین الان من افتادم زبونم لال تو مردی . لا اقل قبلش اینا رو خونده باشی . البته آخرین متن یک شعر هست مال یک خواننده به نام : اندی . اونم بد نیست .

 

ساده است نوازش سگی ولگرد ،شاهد آن بودن که چه گونه زیر غلتکی  می رود و گفتن آن که )) سگ من نبود (( . ساده است ستایش گلی ، چیدنش ، و از یاد بردن که آبش باید داد . ساده است بهره جویی از انسانی ، دوست داشتنش بی احساس عشقی ، او را به خود وانهادن و گفتن که دیگر نمی شناسمش .ساده است لغزشهای خود را شناختن ،با دیگران زیستن به حساب ایشان ، و گفتن که من اینچنینم !ساده است که چگونه می زییم ،باری زیستن سخت ساده است و پیچیده نیز هم  ...                     

 

 

 

گاهی آدم وقتی می خواد چیزی رو فراموش کنه سختی های زیادی رو سر راهش مجبور می شه تحمل کنه ... گاهی وقتی می خواد دوستی رو رها کنه ... مجبور می شه که دست به خیلی کار ها بزنه که روحیه اش رو بهم بزنه . یا حتی واسه یک تنبیه کردن آدمی مجبوری قسمتی از وجود خودت رو هم توش تنبیه کنی . بعد این ها همه باعث می شه روحش آزار ببینه . خسته بشه . زود رنج بشه . داغون بشه . ذهنش ... فکرش... همه قواش تحلیل می ره چون همه نیروش رو اون شخص می گیره .

 

 

 

 

 

 

خسرو و فرهاد

 

حکایت غریبی داره این فرهاد . که همیشه تکرار می شه .

 

 محدود به زمان یا مکان خاصی نیست .

 

همیشه خسرو ها هستند . همیشه همیشه .

 

و بازنده همیشه فرهاد هست .

 

فرهاد و خسرو به هر قیافه و تو هر شکلی در می یاند .

 

ولی ... نتیجه ثابت هست ...

 

عشق فرهاد ارزشی نداره .

 

بودنش هم ارزشی نداره .

 

پس فرهاد صحنه رو ترک می کنه برای همیشه .

 

و میره که یا بمیره یا باز هم کوه رو بکنه .

 

 کاری عبث برای نشون دادن عشقی واقعی .

 

و اما عشق ...

 

بی معنی ترین و بی ارزش ترین و بی بهاترین چیز ها .

 

که به راحتی قابل جایگزینی هست .

 

فرهاد ... شیرین تو رو نمیخواد . چرا نمی فهمی ؟؟؟

 

 

 

 

 

دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم

خطوط درهم پیراهنت را دوست دارم

نگاه با همه بی گانه ات را دوست دارم

غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم

دوست دارم

 

تن سوزان مثل آتشت را دوست دارم

بهاری و من آن عطر خوشت را دوست دارم

به هر لحظه کنارم بودنت را دوست دارم

تماشایی تو هستی دیدنت را دوست دارم دوست دارم

 

پس از تو رنگ گل ها هم فریب است

پس از تو روزگارم بی فروغ است

که می گوید پس از تو زنده هستم

دروغ است هر که میگوید دروغ است

ای ستاره بی تو من تاریکم

بی تو من به انتها نزدیکم

ای ستاره بی تو من تاریکم

بی تو من به انتها نزدیکم

 

وا چه کردم من چه بود تقصیرم ؟؟

که چنین بود بعد تو تقدیرم

تو نخواستی من و تو ما باشیم

سرنوشت این بود که تنها باشیم

 

نظرات 10 + ارسال نظر
دیووووووونه خودتی جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:19 ب.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می اومد ولی هوا ابری نبود

اون روز فرشته ها داشتن از اون بالا گریه میکردن

میدونی چرا؟

تیناجون جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:29 ب.ظ

سلام به هادی گلم ...فضولی نباشه ولی من فقط اون قسمت که مربوط به مینا بود خوندم!!!باقیشو می خونم بعد بهتون میگم....ولی به نظرم این مینا خانم باید خیلی کولاک باشه که تونسته به تو چیز یاد بده ها!!

تیناجون جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:30 ب.ظ

راستی منظورت چی بود که برام گذاشتی دلت کیه؟ منکه نفهمیدم چی میگی!!!

تینا جون جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:31 ب.ظ

بهت دیر گفتم ولی بهتر از اینه که نگم شب یلداتون مبارک!!!!

علی زهره وند جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:15 ب.ظ

.........

احمدرضا شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:15 ق.ظ

سلام جیگر.دلم برات تنگیده خدات تا.خیلی وقته ازت بیخبرم.آرش قراره باهات تماس بگیره.دنبال یه کاری هستیم که ایشالا زودتر همه همدیگه رو ببینیم.همه آستین ها رو بالا بزینین.کار داریم.

مینا یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:49 ق.ظ

چند تا جمله نوشتم .اما delete کردم.فکر کنم همون PM بهتره!!!!!!! ای کاش اینقدر در قید کلمات نبودم.

بهاره یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ق.ظ

سلام . میگما این لوگوهای به قول خودت جلف چیه آخه می ذاری اینجا ؟! ( یه جور خاصی با شیطنت دارم نگاهت می کنم ) ( چشمک ) حالا اگه از این لوگوها من میذاشتما کشته بودی منو که اینا جلفه نذار ( خنده کولوچو )

... یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:39 ب.ظ

ئهذهدشئ نث شنسث مخلخفخ شرشظ نشقیه

مسعود دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:03 ق.ظ http://massoudx12.blogsky.com

سلام هادی جان

خوبی؟ خدا رو شکر ....

آپ دیتم٬ دوست دارم بیای پیشم و استفاده ی لازم رو از این پست ببری٬این یکی با همه ی پست های قبلی فرق داره و تو این بهم ریخته گی های امروزی میتونی آرامشتو بدست بیاری.

میخوام نظرتو بدونم...

من چشم براهت می مونم ...

« مسعــــــــود »

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد