من تمنا کردم

که تو با من باشی

تو به من گفتی

هرگز ، هزگر

پاسخی سخت و درشت

و مرا غصه این هرگز ، کشت

و مرا غصه این هرگز ،  کشت .

نظرات 9 + ارسال نظر
هادی بیرقدار چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:23 ق.ظ http://satataeil.blogsky.com/

و مرا غصه این هرگز ، کشت .

منگوله چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:30 ق.ظ http://mangoole.persianblog.com

خدا بیامرزدت!! حالا کی بیایم حلوا خوری؟ :))

سهیل چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:33 ب.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام خوبی متن کوتاه ولی در عین حال زیبایی بود.. خسته نباشی داداشی

میر اشکان جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 07:52 ب.ظ http://mirashkan.persianblog.com

اخی هادی جون . . .
کی بهت گفته هرگز؟
بگو تا بیام بله رو ازش بگیرم . . . البته واسه خودم . . . خوبه؟

بهار شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:09 ب.ظ http://baharserenity.persianblog.com

سلام.خوبی؟نمی دونم چی بگم .شعر قشنگیه .( هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و شروع جدیدی داشته باشد.هرکس می تواند از حالا شروع کند تا پایان جدیدی بسازد...)

دادارک یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:15 ق.ظ http://ganias.tk

و مرا غصه کشت!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:05 ق.ظ

همش در حال ترکوندنیم .... چه میشه کرد،بدو که عقب نمونی چون بلاگم یک ساله گردید و اگه دیر بیای ضایع میشی.

نیما یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:52 ب.ظ http://kankash76.persianblog.com

سلام اقا هادی گل، خوبید؟ زیبا نوشتید. ممنونم که اندیشه خاکستری رو دیدید و نظر لطف دادید. شاد باشید. به امید دیدار و خدا نگهدار

لاو گیت شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:52 ب.ظ

و مرا غم گرفته چون شدید دستشویی دارم اما در اینجا دستشویی نیست و این مشکل مرا تا مرز کشته شدن پیش برد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد