سلام .
هی می گما نبینید این چند روزه هی الکی می یام اینجا آپ می کنم و می رم .
اصلا حالشو می برم به کسی هم مربوط نیست . ( به جز تو و تو و تو و ... )
آهان . می گما . خوبی ؟ خوشی ؟ اگه هستی که خدا رو شکر. نیستی هم چی کارت کنم ؟؟ می خواستی باشی .
اممممم . ممنونم.
هی تو . آره تو . خودت رو می گم . خود خودت . با تو ام . جدیدا می پیچونی ها . حالا من هیچی نمی گم . در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته . کمتر بپیچون منو . خب ؟ من که خودم می دونم می دونم . خودم می دونم . ( زبون – چشمک ) کی ؟؟ یا چی ؟؟ نداره . مهم اصل مطلب هست که آخه چرا ؟؟ بگو دیگه . اصلا درسته ؟؟ نه که درست نیست . اههه اصلا چه معنی داره ؟ این طوری کنی منم همین طوری می کنم ها . می گند کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم ( تا دلت بخواد ) می رسه . ( شیطونک ) . خود دانی ... خجالت نداره که ... حرف دلته ... کمتر غریبی بکن . باشه ؟ ما که غریبه نبودیم ... ( لبخند )
هی بچه فضول . به تو چه که فضولی می کنی بفهمی با کی بودم . با اونی که بودم خودش فهمید .
راستی .با تو ام . با خودت . با خود خودت . نبینم دیگه از دستم دلخور شی ها . هر وقتم دلخور شدی بیا مثل این دفعه به خودم بگو . الکی تو دلت نریز . تازه بقیه رو به آتیش من نسوزون . اگه من یک گناهی کردم که دیگران نبایند تاوانش رو بپردازند . زندگی رو همیشه واسه خودت آسون بگیر . تا راحت زندگی کنی .
آهان داشتم می گفتم که ... دارم می رم سفر . 3 تا پیشنهاد شده . اولیش شیراز هست 4 روز از 15 هم تا 18 هم . بعدیش اصفهان از 15 تا 18 هم . بعدیش مشهد شمال تهران از 16 تا 18 . نمی دونم چرا همه برنامه ها باید تو یک زمان بیافتند . خودم با آخریش موافقم . بستگی به نظر خانواده داره .
دیگه اینکه برای همتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم . برید خوش باشید . دیگه دعاتون کردم از شادی برید بترکید . ( زبون )
به نام خدا
هییییییییییییییییی . من زندم .
سلام . چطوری ؟ خوبی ؟
من یکی که بد نیستم . یعنی خوبم . تو رو نمی دونم . خوب باش دیگه !
خب من 15 روز بنایی داشتم تو خونمون نبودم تو نت . کامپیوتر رو بسته بندی کرده بودم . هیچ پی ام ای هم نداشتم . از الان گفته باشم .
حالا اومدم . هر کی هم چشم دیدنم رو نداره به درک اسفل السافلین . تا کور شود هر آنکه نتواند دید ( چشمک )
آهان راستی . آبجی تولدت مبارک هوارتا .
آهان بازم راستی . تولد تو هم مبارک هوارتا .
تولد خودم هم چندی پیش بود . تولدم مبارک شونصد تا .
امید وارم با یک سال بزرگتر شدنمون یک سال به بهشت نزدیک بشیم . وگرنه نزدیک شدن به جهنم تبریک نداره .
و اما این چند وقته 2 روز مسافرت رفتم تبریز . جای همگیتون خالی . حالش رو بردم .
اما الحق و الانصاف که ...
( جای خالی رو با هر چی خواستید می تونید پر کنید )
فردا امتحان دارم هیچی هم بلد نیستم . دوست داشتید دعا کنید . ولی فکر نکنم دیگه از دعاتون هم کاری بر بیاد .
آخه می گند به دعای گربه سیاه بارون نمی باره ( چشمک )
هیییییی . من نبودم کلی اینجا صفا کردید ها . آخه با بودن من که به کسی خوش نمی گذره .
راستی ... اممم ... (اصلا نمی گم تا چشمتون در بیاد )
فعلا خداحافظ .
دست به نگین انگشتر سایید. دیو ظاهر شد.
- ارباب چه خدمتی از من ساخته است؟
- بشین چار کلوم با هم حرف بزنیم...
- حرف، ارباب؟
- آره...حرف...
- چه باید بگویم ارباب؟
- نمی دونم ...مهم نیست...چار کلوم حرف بزنیم دلمون واشه. همین.
- ارباب ........... می خواهید تا زیبا ترین بانوی گیتی را در برتان حاضر کنم؟
- بی خود زحمت نکش. می خوام حرف بزنم و حرف بشنفم. چه فرق می کنه که طرفم زشته یا خوشگل. یا اصلا زن یا مرد. همین خودت خوبی.
- ارباب، من شهرزاد قصه گو را توصیه می کنم. او شبی رویایی برایتان خواهد ساخت.
- شهرزاد که حرف بزنه من باید لال بشم و گوش بدم. می گم می خوام دو کلوم حرف بده بستون کنم.
- شعبده ای شما را به ذوق خواهد آورد. مایلید جادویی ساز کنم؟
- جادو چیه؟ شعبده کدومه؟
- تا چشمی بر هم نهید سفره ای لبریز از اطعمه و اشربه خواهم آراست.
- بابا چرا انقدر حرف می کشی. بشین چار زانو مثل بچه ی آدم می خوام باهات درد دل کنم. نه اصلا تو بگو. دق نکردی تو این نگین به این کوچیکی؟ چند وقته اون تویی؟
- لب تر کنید تا رامش گری از شهر پریان بیاورم. رامش گری که نغمه از بهشت ربوده.
- حرف رقاص مطرب رو نزن که اعصابم مگسی می شه. هم کلوم می خوام. اونم یکی که مثل آدم بشینه اختلاط کنه. نه که دست تو سر و گوشم بکنه.
- میل شما به آتش تن دخترکی نو ست. الساعه فرشته ای به بسترتان خواهم سپرد.
- باز زر خودشو می زنه. بیا برو گمشو. نخواستیم اصلا. بیا برو تو جات.
- آیا خواهان قصری هستید؟ قصری بر فراز ابرها؟
- بیا برو این تو لعنتی.
- هوس جشنی در سر ندارید؟ جشنی که در آن پادشاهان هفت اقلیم میهمان بزم شمایند؟
- داداش غلط کردم. به گور جد و آبادم خندیدم. دست وردار. نمی خوام. نمی خوام.
- امر کنید تا سلطان گیتی گردید. به چشم بر هم نهادنی.
- ......
- مایلید...
- ......
- می خواهید...
- ......
- میل دارید...
- ......