-
ناجا
جمعه 4 خردادماه سال 1386 23:59
و ما شما را به زور کتک و پس گردنی به بهشت می فرستیم . (( سوره ناجا آیه ۱۱۰ ))
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 خردادماه سال 1386 09:12
ترکه کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن سه تا پسره با هم کل گذاشته بودن، اولی میگه: بابای من مهمترین آدم مملکته. دوتای دیگه میپرسن: مگه بابات چیکارس؟ میگه: بابای من رئیسجمهوره. هر قانونی که بخواد گذاشته بشه روباید اول بابای من امضا کنه. دومی میگه: برو بابا حال...
-
گاهنامه
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1386 21:45
دلم برای بلاگم تنگ شده بود . گفتم بیام یک سری بهش بزنم . امروز پنج شنبه ۲۷ اردیبهشت . صبح رفتم کاشان جلسه سازمان . کلی شلوغش کرده بودیم فردا هم ان شا الله شکر آب با بچه های دانشگاه . دلم هم برای چند تا ( دوست ) تنگ شده . می گم ولی فکر نکنم اونها هم اینطور باشند . چرا رفت ؟؟؟ بی دلیل !! ؟؟
-
زندگی
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1386 23:58
بازم عید شد . بازم شروع یک سال دیگه . دارم به گذشته فکر می کنم . تلخ بود یا شیرین . درست بود یا اشتباه . هر چند همه چیز تموم شده . دلم می خواست همه چیز دست نخورده باقی می موند ولی این رسمه . همه چیز تغییرمی کنه . همه چیز . چیز های خوب نمی مونند. آدم های خوب نمی مونند . همه می رند پی زندگی خودشون . فقط یاد و خاطرشون می...
-
دلتنگی
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 00:33
دلم تنگ شده برات . کاش یک خبر ازت بود .
-
طنز
یکشنبه 21 آبانماه سال 1385 08:51
طنز این مطلب راجع به چند دوست هست که مدت زیادی هست می شناسمشون و شاید فقط برای اونها معنی و مفهوم داشته باشه . پس اگه سر در نیاوردید زیاد تعجب نکنید . اون ها عبارت اند از : حسین محرابی ، محمد قاسمی نژاد ، مهدی رسول زاده ، رضا حضرتی ، میر اشکان فتاحی ، پیمان پازوکی ، بهنوش اشتری حسین محرابی : بهترین متن ممکن رو راجع...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مهرماه سال 1385 12:37
چوپان بی نوا هر چه فریاد زد که (( گرگ آمد ! گرگ آمد !...)) کسی باور نکرد . همه گفتند این دروغگو توی کتابهای فارسی دبستان هم رسوا شده ، ما که بزرگ و عاقلیم ، چرا باور کنیم ؟! یه چهار روز بعد ، اجساد چوپان و همه گوسفند ها را ، جز یک میش جوان ، پیدا کردند ... همه فهمیدند میش با گله گرگ ها گریخته.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 23:36
یادگاری از شما چه دارم..؟.میدانم ..نظراتی که پای این نوشته میگذارید.. این است یادگاری من از شما... و من برایتان یک بغل بوسه اینجا میگذارم برای هر کدامتان یک دانه و برای بعضی دیگر آنقدر که تا آخرعمرشان تمام نشود
-
ورود ممنوع
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 20:54
ورود افراد مجرد به داخل پارک اکیدا ممنوع می باشد این تنها جمله ای بود که اون سرباز مرتب مثل طوطی تکرار می کرد و هر چی ازش دلیل می خواستیم می گفت این چیزا به من ربطی نداره . من مامورم و معذور . سرباز وظیفم . به هیچ چیز هم کاری ندارم . شاید نیم ساعت به قسمت های مختلف زنگ زدیم و دردمون رو گفتیم که بابا به پیر به پیغمبر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 خردادماه سال 1385 20:32
فعلا حال و حوصله فکر کردن و نوشتن ندارم بعد این همه وقت . فقط می تونم بگم که آهاااای آدم بزرگا . برید از بزرگ شدنتون لذت ببرید . و به همه بگید که بزرگ شدید و بزنید تو سر اونایی که از نظرتون هنوز بچه موندند . اما اونایی که بچه هستند هم خدایی دارند . ( خداشون هم از همه شما آدم بزرگا بزرگتره . حتی از خدای شما آدم بزرگا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 خردادماه سال 1385 18:41
بعد از مدتی دوباره اومدم . تلفنم قطع شده بود
-
زندگی
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1385 23:02
سلام به خودم . می گن دیدن بعضی جاها خاطرات آدم رو زنده می کنه . خاطراتی که یک عمر با آدم همراهه . خاطراتی که میگن فراموش نشدنیه .البته اگه خاطره ای باشه . عجب هست از این زمونه . ولی خب زندگیه دیگه ... زندگیه ... زندگیه ... زندگیه ... زندگیه ... زندگی ... اما گاهی آدم فکر می کنه اگه زندگی اینه . اگه زندگی با آدم هاش...
-
وقایع نگار
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1385 13:11
الان تو دفتر ویند دوبی هستم . دارم کار های کنفرانس رو انجام می دم . از صبح افتادیم دنبال کار cd و تکثیر و چاپ و از این قبیل جنگولک بازی ها . هنوز ناهار رو هم نیاوردند . بدجور گشنمه .
-
؟؟ !! ؟؟
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1384 01:03
ما که هستیم ؟؟ چه شد مغرور و مستیم ؟؟ به رغم دوست با دشمن نشستیم !! همه عاشق کش و دشمن پرستیم !! عجب بی پا و دستیم !!! ما که هستیم ؟؟؟؟ چه کنم که هر کاری کردم به نتیجه ای نرسیدم ... شاید مثل معروف راست می گه که : هرگز نرسی به کعبه ای اعرابی کاین ره که تو می روی به ترکستان است . شده حکایت من و دغدغه های زندگیم . عجیبه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1384 00:55
دلم برات تنگ شده جونم می خوام ببینمت ولی نمی تونم
-
اشک . دوستی . غصه . ماسک . لیلا ...
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1384 01:42
به نام خداوند بخشنده مهربان ... و خداوند اشک را آفرید برای تسکین و آرامش آدمیان ... ... و چقدر این ماه ها نیاز به تسکین دارم ... ... خدایا ما را آن ده که آن به و مگذار ما را به که و مه ... دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد ؟ هیییییییییییییییی . دلم یک دنیا تنگه . تنگه تنگ . غصه دارم این قدر که تحملش برام سخته ....
-
ستاره دو قلو یا ...
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 23:41
ستاره دو قلوی من چند وقتی هست که تو آسمون نمی درخشه . یعنی که می درخشه ولی خودش دیگه احساس درخشیدن نمی کنه انگار . دلم می خواد اون ستاره دو قلو رو از آسمون بچینم و بیارمش پایین . همین کنار ها . جایی که این قدر دور نباشه . جایی که واسه دیدنش فقط کافیه یک نگاه به اطرافم بندازم تا اون رو ببینم و از دیدنش شاد شم . گاهی...
-
سراسر اشتباه
دوشنبه 5 دیماه سال 1384 08:38
سراسر اشتباه من قطره ای کهنسال هستم ولی از کمیت سنم خبر ندارم و محل زندگانی ام جایی است که همه باشند، یعنی دریا . دوست دارم بشریت سخنان و داستان زندگی من را مثل وصایا ونصایح یک پدر به فرزندانش بشنوند. در گذشته های خیلی دور آن زمان که من خیلی جوان بودم ، حادثه ای رخداد ، آن که زیر پای ما بود ، آن که پست تر از همه بود و...
-
مینا
جمعه 2 دیماه سال 1384 13:34
و اما دو تا مطلب اول اینکه سلام به کسی که خودش رو مینا نامیده بود و من نمی شناختمش . برام جای سوال بود که چرا مینا ؟؟ اسم خودت به این قشنگی بود . و مسلما کسی هم نمی شناختت . ممنون هستم از بابت لطفی که به من داری و داشتی . من هم مدتی بود از تو خبری نداشتم و خیلی علاقه مند بودم ببینم کجا هستی و مشغول چه کاری هستی ......
-
آدمی را آدمیت لازم است
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1384 10:06
سلام . حوصله نوشتن ندارم . اصلا چند وقتی می شه که ۱۰ روز یک بار هم به زور می یام نت . الان هم این قدر بی کاری زده بود به سرم گفتم بیام نت . ببینم چه خبره . ولی خب هیچ خبری نبود . این نت هم دیگه حال و هوای قدیم رو نداره . امم . ولش کن . می گم که سری بعدی که آپ کنم . با یک متن توپ آپ می کنم . زندگی صحنه یکتای هنر مندی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 آذرماه سال 1384 10:54
(( L o v e & h a t e )) All days , all nights & all the times I think about you . I think about your little body. I think about your thiny face .your black eyes . your long feet & your hot kiss . I’ve never forget your kiss . when you kiss me I feel I am hot . you kiss me and kiss me and I can not forget...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 آذرماه سال 1384 22:42
سلام مجدد . اول از همه می خوام اینجا از آبجی مروه خودم عذر بخوام بابت سو تفاهم پیش اومده تو هر بلاگ ممکن . اصلا هم دیگه خیالم نیست کی می خواد این بلاگ رو بخونه و چی فکر کنه . دلم می خواد این طوری می نویسمش . بعدش هم دلم واسه یک سری افراد تنگ شده . و اما یک متن انتخابی از نوشته های ژولیوس سزار : ننه دریا دم دمای صبح...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 آذرماه سال 1384 20:19
سلام به کلی دوست با معرفت و بی معرفت گل خودم . الان فقط اومدم بگم که دوباره برگشتم . گلایه و شکایتی هم از کسی ندارم . آخه بی معرفتی قسمتی از خون و شخصیت ما ایرانی ها شده . این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود . این حقیقت است که از دیده رود هر آنکه از دل برود . اشکال نداره . به قول خودم : به درک اسفل...
-
کوه به کوه نمی رسه ؟؟
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1384 22:51
شاید اولین کسی که گفت کوه به کوه نمیرسد نمیدانست که برای رسیدن باید کوه بود . فکر کنم همین یک جمله برای بیان مقصودم کافی باشه .
-
خاطره ای از جشنواره عمران . زمستان 81
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 10:10
آره جونم براتون بگه که یک بار تو زمستون برای یکی دو شب رفته بودیم اردوگاه با هنر اون موقع برف زیادی اومده بود و تمام اردوگاه سفید پوش شده بود . واقعا اردوگاه به اون زیبایی تو زمستون زیباییش دو چندان شده بود . اون موقع به همراه ما بچه های اهواز هم اومده بودند و هدف از این کار ، هم آشنایی با اردوگاه بود و هم مسئولین...
-
بلاگ اسکای
یکشنبه 15 آبانماه سال 1384 18:30
سلام . خب این بار می خوام راجع به بلاگ اسکای بگم . بالاخره بلاگ اسکای هم یک تکونی خورد و یک تغییراتی رو ایجاد کرد توی بلاگ هاش . کیفیت رو بالاتر بردش و کلی امکانات بهش اضافه کرده . من تا دیروز بلاگ فا رو به عنوان بهترین سرویس حال حاظر به دوستانم معرفی می کردم ولی الان می بینم بلاگ اسکای داره به عنوان یک رقیب پر قدرت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1384 10:58
سلام دوستان ... شاید اندک اختلافی بین زن ومرد ویا دخترو پسر دیده بشه و یا اندکی تفاوت در افکار و رفتار وکارهاشون باشه. ولی بد نیست بدانیم وبه آنها هم یاد آوری کنیم : قسمت اول مردان مریخی و زنان ونوسی فرض کنید مردها از سیاره مریخ و زنها از سیاره ونوس آمده اند . سالها پیش روزی مریخیها باتلسکوپ رصد میکردند که ونوسیها را...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1384 19:52
خب بازم سلام . اول از همه می رسیم به رویداد های مهم این هفته : فردا روز قدس هست . دعا کنیم برای آزادی فلسطین . فردا تولد حسام هم هست . حسام جان ( حسین جان ) تولدت مبارک باشه . نمی گم ان شا الله صد ساله بشی . ان شا الله اون قدر که می خوای و از زندگیت لذ ت می بری و می خوای عمرت به این دنیا باشه . خب یعنی الان شدی چند...
-
زبان سر چشمه سوء تفاهم است ( آنتوان دوسنت اگزو پری )
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 12:05
و اما یک مطلب بی ارتباط با تیتر : چشم یک روز گفت" من در آن سوی دره ها کوهی را می بینم که از مه پوشیده شده است. این زیبا نیست؟" گوش لحظه ای خوب گوش داد. سپس گفت" پس کوه کجاست؟ من که کوهی نمی شنوم." آنگاه دست در آمد و گفت"من بیهوده می کوشم آن کوه را لمس کنم. من کوهی نمی یابم." بینی گفت"کوهی در کار نیست. من او را نمی...
-
شتک شدن
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 22:11
سلام . تا حالا با اصطلاح شتک شدن رو به رو شدید ؟؟؟ شتک شدن در اصطلاح ما ها یعنی چیزی که همچین پخش زمین شه که دیگه با کاردک هم نشه جمعش کرد . به این می گند شتک شدن . که حرف ش صدای کسره و حرف ت صدای فتحه می گیره . اما چرا این بحث رو کردم . امروز محمد حین رانندگی ۲ نفر رو شتک کرد !!!!! داشتیم تو سمنگان رانندگی می کردیم...